تولد تولد(مطلب)
سلااااااااااام امروز میخواستم بهترین روزه ام باشه ولی اتفاقی که واسه
دوستم افتاد حالمو گرفت,درکل امروز تولدعشقمه,قوربونش برم من صبح
وقتی می خواستم برم مدرسه بهش اس دادم وتولدشو تبریک گفتم,ظهر
هم بعد ازکلاس باهاش حرف میزنم.یه چیزی بهش گفتم که خودم بعدش
فهمیدم چی گفتم که متاسفانه پشیمونی سودی نداشت. خیلی دوست
دارم عکس العملشو بدونم وقتی این وبلاگ رو میخونه,ولی احساس
میکنم یه دعوایه حسابی در پیش داریم ,اخه قربونش برم بی ذوقه,ولی
کاشکی خوش حال بشه اخ قربونش برم تازه شده 19 سالش الهی من به
فداش بااون چشای رنگین کمانیش شبیه جعبه مداد رنگی هم هست,بای
فعلا
تولدت مبارک عمرم...جونم...گلم...نفسم...زندگیم...عشقم...عزیزم...همه چیزم
نظرات شما عزیزان: